سیدی یا ابن الحسن ...





چه زیبا می شود شب های من وقتی که می خندی 
تویی که در کتاب آفرینش بی همانندی 
تمام زندگی را خط به خط خواندی برای من 
همان روزی که بر حجم سکوتم سایه افکندی 
شبیه اسب وحشی بودی و در دشت اندامت
دلم رام تو شد، اما نگفتی با چه ترفندی! 
ببین، آرامشی در روح و جسمم شکل می گیرد
لبان شاعرم را با لبانت تا که می بندی

هنوز از اشتیاق بستر گرم تو می سوزم
چگونه ماه من از آسمان خویش دل کندی؟! تو لیلای تمام شعرهای عاشقم هستی
چه خواهد شد اگر روزی به مجنونت بپیوندی؟! .


خدایا!

از بد کردن آدمهایت شکایت داشتم به درگاهت،اما شکایتم را پس می گیرم.

من نفهمیدم.فراموش کرده بودم که بدی را خلق کردی تا هر زمان که دلم گرفت از آدمهایت، نگاهم به تو باشد.

گاهی فراموش می کنم که وقتی کسی کنار من نیست، معنایش این نیست که تنهایم،معنایش این است که همه را کنار زدی تا خودم باشم و خودت.

با تو تنهایی معنا ندارد.

مانده ام تو را نداشتم چه می کردم!دوستت دارم ، خدای خوب من!


شهید مصطفی چمران




مرا به جرم همین شعر متهم کردند
و. در توهم شان، فتح بر قلم کردند
سپیده، باز قلم ها نوشت از راهی
که پای هم قدمی را در آن قلم کردند
مُمیزان، نه فقط بر من و غزل هایم
به ذوق بیش و کم خویش هم ستم کردند
دو استکان بنشین، رفع خستگی خوب است
دوباره در دلم، انگار چای دم کردند
تعارفیت به قلیان نمی کنم، دودی ست
که روشنش به یقین با ذغال غم کردند
دلم گرفته به خود قول داده ام اما
برایتان ننویسم چه با دلم کردند
مرا به جرم همین شعر اگرچه قیچی ها
به خشم، هفت خط از این خطوط کم کردند.

محمدعلی بهمنی


تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

پوشاک خانواده دانلود خلاصه کتاب مبانی مدیریت اسلامی رضا نجاری همراه نمونه سوال آموزش رایانه طراحی محمد امین یاسی‌ترین جستجوگر رمز و رازهای ساده MATLAB Mahdyas قلم و کاغذ می خوام یادبگیرم